پازلی به نام زندگی

سعی کن فقط زندگی کنی به خاطرآوردن سهم پیرهاست.

پازلی به نام زندگی

سعی کن فقط زندگی کنی به خاطرآوردن سهم پیرهاست.

خوب نیستم!

قدم اول توی این که بقیه دوستت داشته باشن اینه که خودت خودت رودوست داشته باشی .وقتی توازخودت راضی نباشی وحس خوبی نسبت به خودت نداشته باشی ازدیگران هم نبایدتوقع ابرازعشق ومحبت ودوستی داشته باشی.

11روزمرخصی نرفته که تاقبل ازاسفندماه بایدهمش روبری وتونمی تونی هیچ برنامه ریزی براش بکنی چون نه پایی واسه این کارداری نه اینکه وقتشوچون به قول رئیست حالاچه شوخی چه جدی  ازاین هفته باید5شنبه جمعه هاهم بیاییم سرکار!

همکارمحترمی که باوجوداعلامیه روی بوردشرکت هنوزهم دوداون سیگارهای زهرماریشو می فرسته توی حلق ملت.فقط میتونم بهش بگم آقای محترم لطفااون پیراهن مشکی کذاییتودربیاروواسه من نروتوجومحرم وعاشوراتوبااین حق کشیت ازیزیدهم بدتری!حداقل فکرنمی کنم یزید ملعون برای پاک سازی فضای آلوده ناشی ازگنده کاریش ازادکلون مالیزیااستفاده میکرده!

احساسات ضدونقیضی که این روزا نسبت به بعضی اطرافیانم دارم ازیکی اصلاخوشم نمیامدولی دیشب که خونمون بودن کلی باهاش گرم گرفتم والان خیلی دوستش دارم یکی روهم که فکرمیکردم ازشخصیتش داره خوشم میادداره منوازخودش ناامیدمیکنه!

آخه به توهم میگن خواهرداماد؟!مثلاتنهاخواهرش هم هستی اون وقت نه لباسی خریدی نه کیفی نه کفشی نه حتی وقتی ازآرایشگاه گرفتی!

میدونم دارم چرت می نویسم!هرچی توی کلم داره وول می خوره رودارم اینجامیارم حوصله ندارم مرتب بنویسم اصلا امروزکلاحوصله ی هیچ کس وهیچ کاری روندارم ربطی به جنگ وجدال  ماهی یه باره هورمونهای بدنم هم نداره اصلابه هیچی ربطی نداره امروزاصلاخون به مغزم پمپاژنمیشه یخ دستهام ازصبح تاحالاهنوزبازنشده دهنم مزه بدی میده ازساعت 8تاحالاکه نشستم پای این فایلهاهنوزتاالان ازجام به جزیه بارواسه رفتن به دستشویی بلندنشدم !حالامن بااین همه کارعقب مونده ونکرده که تلنبارشدن وارتفاعشون داره به برج میلادمی رسه واین همه حس بدی که مثل زنهای حامله به اطرافیانم ازآدم وغذاوبو گرفته تاچیزهای مسخره دیگه دارم وفضای دوروبرم که خودم دارم بادستهام وفکرهام سم پاشیش میکنم می تونم خودم رودوست داشته باشم؟

نتیجه:من خودم رادوست ندارم=کسی من رادوست ندارد.

تنهاچیزی که الان مناسب حالمه این نوشته هستش که تازه اونم فقط اولش یادمه:

این منم زنی تنها،درآستانه فصلی سرد...

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 17:12 http://harjmarj.blogsky.com

چقدر شلوغه ... افکارت رو می گم ...
امیدوارم آروم بگیرن ...

خودمم هم به خاطرهمین شلوغ پلوغی افکارم هست که ازدست خودم عصبانی ام!

آیدین یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1387 ساعت 15:45 http://gomrietalaye.persianblog.ir

نسیم جان سلام چطوری تو!؟
بابا بی خیال
چرا اینقدر سردرگم و عصبی
فکرش رو نکن
هیچ چیزی ارزش این رو نداره
همه چیز یه شوخیه یه شوخی بزرگ
به نظر من دنیا و ما فیها همه یک جور هجو بیش نیست
اصولن به نظر من هیچ ملالی نیست.
این طور فکر نمی کنی؟

سلام بدنیستم ایدین جان.
منم همیشه این طوری فکرمیکنم چون اگه غیرازاین باشه نمی تونم زنده باشم وزندگی کنم.ولی قبول کن هرادمی باهرظرفیتی بالاخره بعضی وقتهاوبعضی جاهاکم میاره.
شادباشی.

انعکاس آب یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1387 ساعت 19:36 http://www.enekaseab.blogsky.com

دیروز خاطره است..
فردا یک راز..
و
تنها امروز هدیه ای ست برای تو....
وبلاگم به روزه . اگه دوست داشتی سر بزن .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد