نمیدونم!

وقتی یه کاری روبلدم ومیدونم چه موقع وچطور بایدانجامش بدم ازاینکه یه نفربهم یادآوریش کنه عصبی میشم. 

 

تغییر

تغییرهمیشه باعث دلهره واسترسه چه مثبت چه منفی تاچندروزدیگه یه تغییرتوی زندگیم رخ می ده قراره کارم عوض شه .توشرکت فعلی می مونم بااین فرق که اتاقم رئیسم کارهام وآدم هایی که قراره باهاشون کارکنم عوض میشن.اولش که رئیسم بهم گفت همینطوری موندم وتاچندروزیه بغض گنده توی گلوم مونده بود.اونقدرناراحت نبودم ازاین موضوع ،احساسم هم نسبت به این قضیه خیلی بدووحشتناک نبود اتفاقاچندوقتی هم بودکه دلم می خواست محیط کارم عوض بشه. ولی نمی دونم چرااینقدرترش کردم .احساس خاصی دارم .البته رئیسم بهم اطمینان دادکه این جابه جایی به این خاطرهستش که توکاربلدی ومابه کارت ایمان داریم واونی که می خوام برم باهاش کارکنم خودش منوپیشنهادداده ویه عالمه حرف امیدوارکننده دیگه.درهرصورت امیدوارم که برام این اتفاق خیرباشه چون من اعصاب کارکردن باآدم چموش ودمدمی مزاج روندارم.اصلامن کلادیگه اعصاب ندارم علتش هم نمی دونم چیه فقط اینومیدونم که آستانه تحملم خیلی اومده پایین وهرآن ممکنه یه کاری دست خودم بدم !

پی نوشت دعایی:خدایا نمی خوام که توزندگی بهم سختی ندی میخوام بهم طاقت وتحمل سختی روبدی.

پی نوشت همینجوری:5شنبه بابچه هارفتیم بیرون تاتقریبا10شب .خوش گذشت .

همین!!

مسافرت

چندروزمسافرت به استان کردستان خوب بود.حسابی روی دریاچه زیبای زریوارقایق سواری کردیم ازاین قایق های پدالی۴نفره.ازمریوان پارچه خریدم ولوازم آرایش پارچه های خیلی خوبی داشت.

سنندج هم بدنبود مخصوصا میدون انقلاب وبازارش که بافتشون سنتی تربود.روی هم رفته خوب بود ضمن اینکه به این نتیجه رسیدم که کردها ازهموطنان ترک معرفت ومهمان نوازیشون بیشتره

حداقل اگه سوالی ازشون بکنی وقتی بفهمن فارسی روشون رونمیکنن اونوربرن!!!بگذریم.

پی نوشت:من عاشق این شخصیت کارتونی هستم.دوست دارم یه پست فقط راجع به کارتونهای بچگیم بنویسم.